news-details

سلام مرا به برادرم برسان آقا مهرداد مهربون! (+عکس)

کامران احمدپور؛

" اختصاصی نود پرس "

اولین بار مهرداد میناوند را سال ۱۳۶۳ دیدم. مطمئن نیستم ولی فکر میکنم همین سال بود و من فقط ۱۳ سال داشتم. مهرداد به همراه مهدی مهدوی کیا،  فرهاد مجیدی و چند تای دیگر که بعدا سری تو سرها پیدا کردند، به تیم منتخب جوانان تهران دعوت شده بود. علی دوستی مهر و برادرم مرحوم ناصر احمدپور مربیان این تیم بودند. نمی دانم برای چه کاری ناصر از من خواست آنجا باشم اما یادم هست که اردوی آماده سازی تیم جوانان تهران در ورزشگاه انقلاب یا استادیوم آزادی بود. مهرداد میناوند در بین آنهمه بازیکن جوان و آینده دار، خاص ترین بود! شوخ و بامزه بود، با همه گرم می گرفت، مهمتر از همه خاکی بود و صدای خوشی داشت و قرآن و دعای سر نمازها را می خواند. علی دوستی مرد منضبط و اهل معنویاتی بود و مرتب مراسم دعای کمیل و زیارت عاشورا را برگزار می کرد و مهرداد همه این دعاها را با صدای خوشش می خواند.


مدتی بعد به همراه این تیم به یزد رفتم و باز هم مهرداد تک خال و ستاره بی چون و چرای این اردو بود.خوش صدا، خوش برخورد و شوخ و مهمتر از همه خاکی و با معرفت. فوتبالش هم خیلی خوب بود و تنها ایرادش این بود که توپ را تا کنار خط کرنر می برد و در آنجا گیر می کرد و نمی دانست چه بکند....
سالها گذشت و او ستاره فوتبال ایران شد. با اشتروم گراتس اتریش در لیگ قهرمانان اروپا و مقابل منچستر یونایتد سر الکس فرگوسن بازی کرد و بعد ها که به دفتر روزنامه آمد از او خواستم کتابی را که ترجمه کرده و تازه چاپ شده بود، به دست بگیرد و تبلیغ کند و او خیلی زود و بدون مکث و ادا و اطوار این کار را انجام داد.

 مهرداد به شدت مهربان بود و یکی از خاکی ترین فوتبالیست هایی بود که به عمرم دیده بودم. در اوج شهرت هیچگاه غرور کورش نکرد، هر چند در دهه ۸۰ آن اشتباهات بزرگ را انجام داد اما به نطرم او خودش را برای مدتی گم کرده بود و خیلی خوشحالم از اینکه او بالاخره خودش را پیدا کرد. خوشحالم از اینکه اینقدر عزیز رفت هر چند هنوز خیلی جوان بود و حتما خیلی رویاها و آرزو ها داشت اما من مطمئنم به برکت همان دل پاک، خاکی بودنش، دعاها و نمازهایی که از اعماق وجودش می خواند و ذات پاکش، راه گم شده را دوباره پیدا کرد و عزیز رفت.....

برایش بجز طلب مغفرت چه کار دیگری می توانم بکنم بجز اینکه از او بخواهم به برادرم ناصر که خیلی با هم دوست بودند سلام برساند .....

«کامران احمدپور»

به اشتراک گذاری این مطلب!