news-details

دیوید بکهام از مستند نفتلیکس می گوید: پدرم به من سیلی زد، من هم به فرزندانم می زنم!

اختصاصی "نود پرس"

«بکهام»، مستند چهار قسمتی نتفلیکس که داستان درونی یک ستاره جهانی فوتبال و نماد فرهنگی را روایت می‌کند. دیوید بکهام یکی از شناخته شده ترین نام های روی کره زمین است، اما کمتر کسی می داند که او واقعا کیست. در این مستند شما دیوید بکهام را متفاوت تر از آنچه تاکنون می شناختید، پیدا می کنید. روزنامه معتبر مارکا چاپ اسپانیا به تازگی در همین ارتباط با دیوید بکهام مصاحبه ای انجام داده که در نود پرس ترجمه آنرا می خوانید.


● چرا خواستید این مستند را بسازید و چرا الان؟

زمان مناسبی بود. امسال 10 سال از بازنشستگی من می گذرد و صادقانه بگویم، همیشه در مقطعی به ساخت مستندی درباره زندگی ام فکر می کردم. می‌دانستم که می‌خواهم این کار را در این زمان انجام دهم، فقط اگر زمان مناسب باشد و بتوانم آن را محقق کنم. مردم مدام به من می گفتند: «داستان جالبی است، باید روزی آن را تعریف کنی»، زیرا این مستند فقط به به دوران فوتبال من نمی پردازد، بلکه به خانواده ام هم مربوط می شود. این مستند در مورد ازدواج من با یک عضو گروه اسپایس گرلز و سفر من است. برای خوم هم جالب بود چون کل زندگی ام را مرور کردم. این یک ترن هوایی از احساسات بود که البته انجام آن خاص هم بوده است.


●فیلم ها واقعاً دقیق هستند، با دسترسی شگفت انگیز. چرا برای شما مهم بود که این همه خودتان را در این مستند درگیر کنید؟


در طول زندگی ام همیشه کارها را به بهترین شکل انجام داده ام و اگر قرار بود این کار را انجام دهم، باید آن را درست انجام می دادم. من فقط یک بار این کار را انجام خواهم داد و هرگز آن را دوباره انجام نمی دهم. با وجود اینکه از این روند لذت بردم، با وجود اینکه از مرور همه پرونده ها و صحبت در مورد حرفه و زندگی ام لذت می بردم. من فقط یک بار می خواهم این کار را انجام دهم. بنابراین اگر قرار است این کار را انجام دهم، می خواهم آن را درست انجام دهم. می دانید، ما یک خانواده بسیار خصوصی هستیم. بله، بدیهی است که ما در معرض دید عموم هستیم و مردم ما را می شناسند. اما مردم واقعاً ما را آن طور که می خواستیم در مستند نشان دهیم نمی شناسند. می خواستم به جنبه های خاصی از زندگی و زندگی روزمره ام دسترسی داشته باشند. من یک پدر معمولی و یک شوهر معمولی هستم. من بچه هایم را به مدرسه می برم، برایشان شام و صبحانه درست می کنم. مردم نمی توانند همه آن چیزها را ببینند. این بهترین دلیل و انگیزه من برای ساخت مستند در مورد زندگی ام بود.


●این مستند لحظات بزرگی از زندگی شما را پوشش می دهد که برای شما اهمیت زیادی دارد. تجربه دوباره آن لحظات چگونه بود؟


شاید یکی از احساسی ترین کارهایی باشد که تا به حال انجام داده ام. می دانستم که قرار است احساسی باشد، اما انتظار نداشتم در مورد چیزهایی که در مورد آن صحبت کردیم، دیدم و مرور کردم احساساتی باشم.
 بدون شک طی 2 سال گذشته فیلمبرداری فراز و نشیب های خود را داشته است زیرا چیزهای زیادی وجود دارد که من هرگز در مورد آنها صحبت نکرده ام. بنابراین اینکه بتوانم در مورد آن صحبت کنم، برای من بسیار آرامش بخش بود. تماشای آن نیز هیجان انگیز و طاقت فرسا بود. وقتی به پایان دو قسمت اول رسیدیم، من و ویکتوریا به همدیگر نگاه کردیم و یکصدا گفتیم "وقتی همدیگر را دیدیم خیلی ناز بودیم!" و بعد، ما اینطور گفتیم: "اوه خدای من، پس از نگاه کردن به زندگی خود در 20 سال گذشته خسته شده ایم." مردم را می بینم که در مورد من صحبت می کنند و به طرز باورنکردنی، دوستان، خانواده، هم تیمی های سابق، فرزندانم، همسرم، مادرم و پدرم... همه آنها بخشی از این سفر بوده اند. شنیدن صحبت آنها در مورد این مستند و دیدگاه های آنها باور نکردنی است. یکی از احساسی‌ترین بخش‌ها گوش دادن به صحبت‌های پدر و مادرم در مورد خودم و نه فقط حرفه‌ام بود. می دانم که آنها به خاطر حرفه ام به من افتخار می کنند. اما وقتی می‌شنوم که درباره فرزندانم صحبت می‌کنند، درباره دستاوردهایی که به عنوان خانواده به دست آورده‌ایم، لحظه بسیار احساسی بود.

من فردی احساساتی هستم و وقتی به دوران حرفه ای خود و لحظات خاصی در دوران حرفه ای ام با سر الکس فرگوسن، سرمربی و هم تیمی هایی که با آنها بازی کرده ام فکر می کنم، تقریباً به اندازه خودم در مورد آن لحظات احساساتی می شوم. وقتی در مورد پدر و مادرم صحبت می کنم یا در مورد خانواده ام صحبت می کنم، احساساتی می شوم چون همه می دانند فوتبال برای من چه معنایی دارد. گذر از تمام آن فراز و نشیب هایی که در طول دوران حرفه ای ام تجربه کرده ام، خواه ترک منچستریونایتد، رفتن به آمریکا و بازنشستگی، همگی لحظات فوق العاده ای بودند، و با نگاه کردن به گذشته متوجه نشدم که چقدر بزرگ هستند. من هرگز به گذشته نگاه نکرده ام یا به مسابقات گذشته یا چیزهایی که برنده شده ام فکر نکرده ام. من همیشه توانسته ام سه گانه را کسب کنم و ادامه دهم. این نشان می دهد که ما چگونه به عنوان بازیکنان منچستریونایتد بزرگ شده ایم. این چیزی است که سر الکس فرگوسن همیشه می گفت: از لحظه لذت ببرید، اما دوباره شروع می کنیم. و فکر می کنم در تمام دوران حرفه ای ام همینطور بوده ام. من هیچ وقت وقت نکردم بنشینم و بازی ها و گل ها را ببینم و به مهمترین لحظات فکر کنم.

●با نگاهی به زندگی خود، فکر می کنی چه چیزی باعث افتخار تو شده است؟ و به همین طور، کمترین آن چیست؟

از چیزی پشیمان نیستم. هیچ لحظه ای نیست که پشیمان باشم. حتی یک لحظه نیست که احساس کنم باید کاری متفاوت انجام می دادم، زیرا سعی کرده ام به گونه ای زندگی کنم که پشیمانی نداشته باشم. بله، من اشتباهاتی داشته ام. اشتباهات من را همه می دانند. در سال 98 به من کارت قرمز دادند. ای کاش هرگز این اتفاق نمی افتاد؟ البته. حالا می دانم چرا این اتفاق افتاد؟ البته. این به یک دلیل اتفاق افتاد، برای اینکه من را به عنوان یک بازیکن، به عنوان یک شخص قوی تر کند و شاید بتوانم حرفه ای بهتر و موفق تر داشته باشم. به همین دلیل آن لحظه اتفاق افتاد. من پشیمان نیستم. فقط کاش هیچ وقت این اتفاق نمی افتاد. اما به چه لحظاتی بیشتر افتخار می کنم؟ من به خانواده ام افتخار می کنم. این چیزی است که بالاتر از همه چیز است. من به داشتن همسری شگفت انگیز، فرزندان شگفت انگیز، خواهرانم و .... افتخار می کنم. من تقریباً به همان اندازه که به خانواده‌ام افتخار می‌کنم به حرفه‌ام افتخار می‌کنم، زیرا توانسته‌ام رویای خود را برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفه‌ای و بازی برای تیمی که دوست داشتم، به واقعیت برسانم. از کودکی من منچستریونایتد را دوست داشتم، همیشه دوست داشتم در آن تیم بازی کنم، پدرم طرفدار یونایتد بود. بنابراین من توانستم رویای خودم و همچنین رویای پدرم را زندگی کنم. سپس برای کشورم بازی کردم، کاپیتان کشورم شدم، آن را به دو جام جهانی رساندم و خودم در سه جام جهانی بازی کردم. حدس می‌زنم اگر می‌خواستم بگویم چیزی را از دست داده‌ام، برنده شدن در جامی با انگلیس است. برای من این می‌توانست خامه روی کیک باشد. اما من از آنچه به دست آورده ام شکایت نمی کنم.


●فیشر استیونز، کارگردان این مستند، با بسیاری از دوستان و چهره های نزدیک زندگی تو صحبت کرده است. فکر می کنی این روند برای آنها چگونه بود؟

من فکر می کنم آنها از این روند لذت بردند. همه می دانستند که من می خواهم این کار را انجام دهم.و همه می خواستند در آن شرکت کنند. حدس می‌زنم فردی که بیش از همه تحت تأثیر قرار گرفت ویکتوریا بود. ما 24 سال است که ازدواج کرده ایم و 26 سال است که با هم هستیم. زمان زیادی است و در این مدت اتفاقات زیادی افتاده است. بنابراین نشستن و صحبت کردن در مورد آن البته گاهی سخت بود. ما می‌توانستیم در مورد چیزهایی صحبت کنیم که شخصاً قبلاً در مورد آنها صحبت نکرده بودیم و چیزهایی که در زندگی برای ما اتفاق افتاده بود. این باعث شد که به آنچه در حرفه خود به دست آورده ایم احساس غرور کنیم، اما از اینکه 26 سال با هم بوده ایم، بیشتر احساس غرور کنیم.

● سر الکس فرگوسن و پدر شما برای شما شخصیت های پدری بودند. هر دوی آنها نوعی "عشق سخت" را تمرین کردند. فکر می‌کنی این موضوع چگونه تو را به عنوان یک مرد شکل داده است؟

عشق سختی که از پدرم و سر الکس فرگوسن دریافت کردم چیزی بود که من را به عنوان یک بازیکن تبدیل کرد. این چیزی است که من را به عنوان یک شخص ساخته است. اگر عمیق تر نگاه کنم که پدرم چگونه با من بود و چقدر با من سخت گیر بود، می فهمید که در خانه و خانواده ما عشق زیادی وجود داشت. پدرم به من سخت می‌گرفت، اما شاید پدرم می‌دید که من در آینده با چه چیزی روبرو خواهم شد. زمان هایی در حرفه من بود که بسیار سخت بود.  شاید اگر پدرم به من، به عنوان یک بازیکن، در کودکی اینقدر سختگیر نبود، شاید آن لحظات را پشت سر نمی گذاشتم. توانستم بدون اینکه نگران چیزی جز بازی کردن باشم وارد زمین فوتبال بشم. شاید همین باعث شد من یک بازیکن شوم. سپس وقتی به منچستر نقل مکان کردم، سر الکس فرگوسن هدایت آن سمت را بر عهده گرفت. مطمئناً بدون افرادی به سختی سر الکس و پدرم به این همه موفقیت نمی رسیدم.

●در فیلم ها و حتی الان خیلی عادی و زمینی به نظر می رسی. با توجه به همه کنجکاوی ها که همیشه شما را احاطه کرده است، چگونه این حس عادی بودن را برای خود و خانواده خود حفظ می کنید؟

خب، اول از همه باید بگویم، پدرم اگر من با آنچه هستم فرق می‌کردم یک سیلی به من می‌زد و من سعی کرده‌ام با بچه‌هایم هم اینطور باشم. تنها چیزی که از فرزندانم می خواهم این است که متواضع، مؤدب، سپاسگزار و محترم باشند. این مهمترین چیز برای من است. من به اندازه کافی خوش شانس بوده ام که چیزهای باورنکردنی را در زندگی و حرفه ام تجربه کرده ام، اما هیچ چیز مرا به عنوان یک شخص تغییر نمی دهد و این ناشی از تربیت من است.

● وقتی به گذشته نگاه می‌کنی و متوجه می‌شوی که در زندگی‌ ات همه چیز را پشت سر گذاشته‌ای، آیا پذیرش آن برایت دشوار است؟

راستش را بخواهید، خیلی چیزها هستند که در 30 سال گذشته حتی به آنها فکر نکرده بودم. حدس می‌زنم این یکی از دلایلی بود که می‌خواستم این مستند را بسازم، زیرا می‌خواستم به گذشته نگاه کنم، جشن بگیرم، گریه کنم، بخندم.


● فکر می‌کنی چگونه بر برخی از لحظات سخت‌تر غلبه کرده‌ای، مانند رفتاری که در بریتانیا پس از اخراج در فرانسه 98 دریافت کردی و آن فشارها و انتقادات وحشتناک؟

نمی دانم. در واقع یکی از چیزهایی است که غلبه بر آن در مستند برای من بسیار سخت بود. تا زمانی که بسیاری از تصاویر آن زمان را دیدم، متوجه شدم که چقدر بد بوده است. به فوتبال ادامه دادم. من در حباب منچستریونایتد و سر الکس فرگوسن بودم و هیچ وقت آن اتفاقات روی من تأثیری نداشت. حقیقت این است که نه. اما در اعماق وجود، خیلی چیزها به من صدمه می زند. تا زمانی که من شروع به صحبت در مورد آن کردم که همه چیز آشکار شد. چون تا حالا در موردش صحبت نکرده بودم. خوشحالم که امروز جوانان، فوتبالیست‌ها و سلبریتی ها احساس می‌کنند که می‌توانند با مردم صحبت کنند و می‌دانند که اشکالی ندارد که بگویند: «حالم خوب نیست» یا «احساس خوبی ندارم». من فکر می کنم این مهم است، به خصوص در هنگام داشتن بچه های کوچک. اما 25 سال پیش، وقتی این اتفاق برای من افتاد، یادم نمی‌آید کسی به من گفته باشد، "خوبی؟" بله، اما آیا شما واقعاً خوب هستید؟ چون اگر رو به پدرم می کردم و می گفتم بابا حالم خیلی خوب نیست، او می گفت: بچه، ادامه بده. بیشتر کار کن، سخت تر کار کن، فراموشش کن. صحبت در مورد آن در 2 سال گذشته برای من، واقعاً سخت بود. فقط به این دلیل که دیدم چقدر بد است. و من دقیقاً همان چیزی را که به شما پاسخ دادم به فیشر پاسخ دادم: چگونه از پس آن برآمدم؟ واقعا نمی دانم!

آیا روزی این سریال را برای نوه هایت‌ نشان می دهی؟ به نظر تو آنها می توانند با آن چه کنند؟


 بله حتما. من نمی خواستم این مستند را برای خودم بسازم. می‌خواستم برای خانواده‌ام، برای بچه‌هایم، برای نوه‌هایم، برای مادر و پدرم این کار را انجام بدهم تا آن‌ها یادشان بیفتد و چیزی برای قدردانی داشته باشند، چون سفر به زمان بوده است. این مستند واقعا برای خانواده من بود.


● تو و ویکتوریا 24 سال است که ازدواج کرده اید. این خیلی خوب است. قدرت رابطه شما از کجا می آید؟

خب، خانواده و ازدواج من بزرگترین موفقیت من است. به خصوص با توجه به اینکه بدانیم من و ویکتوریا از چه دنیایی آمده ایم. ما فقط 15 دقیقه دورتر از لندن بزرگ شدیم. اما از آنجایی که من یک فوتبالیست حرفه ای برای منچستریونایتد بودم و همسرم یک اسپایس گرل بود، وقتی دنیاهای ما گرد هم آمدند، همه چیز در همه سطوح منفجر شد. من عاشق یک ستاره پاپ شدم و او عاشق یک فوتبالیست. با هم بودن بعد از چندین سال و داشتن خانواده شگفت انگیزی که داریم، شغلی که داریم، حدس می‌زنم این نشان می‌دهد که ما به عنوان یک فرد و به عنوان یک زوج چقدر قوی هستیم، زیرا ازدواج و خانواده هرگز آسان نیست. فکر می کنم این نشان می دهد که ما چقدر عاشق هستیم. اما می‌دانستیم که وقتی بچه‌دار شدیم، اینها چیزهای کوچکی بودند که باید از آن محافظت می‌کردیم و تمرکزمان از این دو نفر به سه تا چهار تا پنج و سپس به نفر ششم رسید. این خانواده است و این بزرگترین موفقیت من است.

به اشتراک گذاری این مطلب!