news-details

تاریکخانه دلالها؛ روزی که استقلال دراگان اسکوچیچ را نخواست!

اختصاصی "نود پرس"

کامران احمدپور 

استقلال فصل جدید را با شکست آغاز کرد اما در همین شکست خانگی نیز می توان روزهای خوش و آفتابی را برای تیم ساپینتو پیش بینی کرد. اصلا هنر یک مدیر فوتبالی یا یک روزنامه نگار در این است که همانند یک مربی استعداد یاب، در سیمای یک مربی جوان و بی نام و نشان که کسی محلش نمی گذارد، یک مربی موفق آینده دار ببیند و در روزی که قیمت بازار پایین است، او را خیلی ارزان و کم درد سر بخرد! 
من ۷ سال پیش و زمانی که دراگان  در ملوان بود، در سیمای او یک مربی سازنده، بی ادعا و موفق را دیدم. روزی مدیر برنامه یا کسی که او را به ایران آورده بود، دیدم. از او سئوال کردم قرارداد دراگان چقدر است و او در پاسخ گفت چیزی در حدود ۱۰۰ هزار دلار که در آن روزها دلار ارزان بود و این مبلغ عددی نبود. او حتی صادقانه اعتراف کرد که بخش زیادی از این مبلغ نیز به جیب دلالها و کار چاق کن ها میرود و چیز دندان گیری نصیب خود اسکوچیچ نمی شود. در همان لحظات داشتم با خودم فکر میکردم چه خوب بود پرسپولیس و استقلال مربیانی نظیر اسکوچیچ استخدام می کردند. برای این آرزوی خود، دلایلی داشتم مثل دانش بالا، قیمت بسیار پایین، ذهنیت غیر ایرانی، کم ادعا بودن و ....
در ادامه گفت و گو از همان فرد پرسیدم آیا دراگان دوست دارد با همین مبلغ و حتی کمتر به استقلال و پرسپولیس برود؟ 
جواب این بود: بی درنگ و بدون شک! 

چند ماه بعد به طور اتفاقی با یکی از مدیران استقلال همسفر شدم. از وضعیت تیم و مربی رضایت نداشت. به او گفتم چرا یک مربی مثل دراگان اسکوچیچ را بالای سر تیم نمی آوری؟ عینکش را بالا داد و با تعجب به من نگاهی کرد و شاید نگاهی عاقل اندر سفیه! کل استدلالش این بود که او مربی اسم و رسم‌ دار و با کارنامه ای نیست و هواداران استقلال چنین مربی را هیچ وقت نمی پذیرند!

برای مدیر عامل سابق استقلال دلایلم را توضیح دادم و گفتم تو اگر بتوانی از دل یک مربی گمنام و بی نام و نشان، یک مربی بزرگ و موفق به فوتبال ایران معرفی کنی کار بزرگ‌ و قابل تحسینی انجام داده ای وگرنه خرید مربی بزرگ، سرشناس و گران قیمت که آنهم معلوم نیست موفق بشود یا نه، که هنر نیست. به او گفتم همانطور که مربی باید استعداد یاب باشد، مدیر عامل هم باید در زمینه جذب مربی استعداد یاب خوبی باشد. بعد از دل بوسکه و چند مربی بزرگ دنیا نام بردم که مدیران باشگاههایی نظیر رئال مادرید، بارسلونا و سویا، در روزگار بی نام و نشانی آنها، در وجودشان نشانه های بزرگی و موفقیت را دیده بودند و اعتنایی هم به نام و نشان آنها نکرده بودند.

مدیر عامل وقت استقلال همچنان استدلال می آورد که اسکوچیچ بی نام و نشان است و هواداران استقلال و پرسپولیس مربیانی از این دست را بر نمی تابند. بعد من از دستاوردهای بزرگ اسکوچیچ در ملوان گفتم، اینکه او در اولین فصل حضورش در فوتبال ایران و در حالیکه هیچ شناختی از فوتبال ایران ندارد، در انزلی که پر از حاشیه است و مدعیان زیادی وجود دارند، توانست این تیم را حتی تا آستانه کسب سهمیه لیگ قهرمانان آسیا پیش ببرد. این اتفاق در حالی ارزش خود را بیشتر نشان می دهد که به سابقه ملوان در سالهای قبل نگاهی بیاندازیم. ملوان قوی سپید انزلی همه ساله از کاندیداهای سقوط به لیگ یک بود اما اسکوچیچ در اولین فصل حضورش در فوتبال ایران و در حالیکه هیچ شناختی از فوتبال ایران نداشت توانست با این تیم پر طرفدار نتیجه بگیرد.


سالها گذشت و یک روز در حالی که اسکوچیچ هنوز مربی تیم ملی نشده بود و با این تیم نتایج بسیار حیرت انگیز و غیر قابل باور نگرفته بود، من مصاحبه ای از همان مدیر عامل سابق استقلال خواندم که گفته بود با اسکوچیچ برای آمدن به استقلال نشست داشتیم اما چندی بعد او سر از تیم ملی ایران در آورد و به نظر من آن معجزه را رقم زد. در حقیقت او به ارزش دراگان پی برده بود اما خیلی خیلی دیر!


در فوتبال ایران معمولا یا کاشفی برای کشف استعدادها وجود ندارد و آنها را دور می ریزیم و در مورد خارجی ها بجایشان آشغال های کم ارزش را با قیمت های گزاف می خریم یا در بازی و مشارکت با دلالها قیمت های پرت و آنچنانی برایشان پرداخت می کنیم. برای مثال به غیر از همین اسکوچیچ، چند سال پیش عیسی تراوره در تمرین پرسپولیس برای تست شرکت کرد، علی پروین به مدیر برنامه های او کلی بد و بیراه نثار کرد که این چه بازیکنی است که تو سر تمرین پرسپولیس آورده ای؟ همان سال پیکان این بازیکن را با قیمتی پایین جذب کرد و او آقای گل لیگ برتر شد. فصل بعد  و در تابستان پرسپولیس با التماس و با مبلغی بسیار بالا توانست او را راضی کند که به پرسپولیس برود. عیسی در پرسپولیس خوش درخشید و خاطره ساز شد و بعد سر از تیمهای مطرح اروپایی درآورد.  یسیچ را شاید خیلی ها به یاد نیاورند؛ مربی گوشت تلخ صرب که در پگاه گیلان بود و هیچکس در فوتبال ایران تحویلش نگرفت اما بعد از مدتی کوتاه، در لیگ قهرمانان اروپا مربیگری کرد و نتایج خوبی هم گرفت.

مشکل دیگر فوتبال ایران گرفتاری در تاریکخانه دلالها و واسطه های دندان گرد است. به همین قرارداد جدید کارلوس کی روش با باشگاه مراکشی نگاهی بیندازید و با مبلغ قراردادش در تیم ملی ایران مقایسه کنید. مقایسه قرار داد ویلموتس در ایران با جاهای دیگر هم ثابت می کند که این تاریکخانه چه پولهایی به جیب می زند و مربیان خارجی را چگونه ثروتمند می کند. نمونه بهتر دیگر استراماچونی است که نزدیکان این مربی ایتالیایی در استقلال می گفتند در مذاکرات بازگشت، پولهای افسانه ای به او پیشنهاد می شود و او را ذوق زده می کند اما چون ایران تحریم است و دستمزد او از روش های غیر شفاف پرداخت می شود، او از وحشت پلیس مالیات ایتالیا جرات امضای قرارداد را پیدا نمی کند. در ماجرای قرارداد برانکو ایوانکویچ با تیم ملی ایران در زمان دادکان نیز، فشار کودکانه رسانه ها و بعضی از اهالی فوتبال و البته همین تاریکخانه دلالها، قیمت این مربی ارزان قیمت را تا چند برابر بالا برد.

به اشتراک گذاری این مطلب!